می
دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت،
تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی
وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در
مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی
چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان
زن نشسته .
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان
مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد.
انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر
باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد سکسی تر باشد
خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند
باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا
برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند.
بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان
بهشان رسیده .
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی
است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت،
آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از
خیلی کودکی یاد می گیرند.
خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و
بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان
می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به
زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید
به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است.
که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و
فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی،
جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین
رفتارها.
می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب
می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها
گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود
خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز
فرود نمی آید.
خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر
را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی
. خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک
صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه .
خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب
بلامنازع نوه ی پسری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد.
خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که
برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است .
خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی
را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به
سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم !
یه احساس عجیبی دارم این روزا
که میخوام بیشتر از این عاشقت باشم
میدونم پای من عمرت هدر
رفت ممنونم گذاشتی لایقت باشم
یه احساس عجیبی وقتی میگیری
دوتا دستامو میذاری تو دستات
ببین آشفته میشم وقتی میفهمم
یه حرفای نگفته مونده تو چشمات..
قفس ، میمونه این دنیا اگه قلب ازم دوره
نگاه ، بارون ِ احساسه که تنهاییمو میشوره
میونه این همه دیوار
اگه باشی من آزادم
بخندی با تو میخندم
از اینکه هستی دلشادم
دلشادم
دلشادم..
♫♫♫
تو با چشمای آرومت
منو از من جدا کردی
شدم دیوونه وقتی که
بار اول نگام کردی
تو با لبخند شیرینت
بهم آرامشی دادی
که تو بند قفس حتی
پُرم از حس آزادی
قفس ، میمونه این دنیا اگه قلب ازم دوره
نگاه ، بارون ِ احساسه که تنهاییمو میشوره
میونه این همه دیوار
اگه باشی من آزادم
بخندی با تو میخندم
از اینکه هستی دلشادم
دلشادم
دلشادم..